يك روز برادران يوسف گفتند: يوسف جان! شما سفرهات را از ما جدا بيانداز. گفتند: چرا؟ گفت: وقتي تو كنار ما مينشيني غذا ميخوري، ما ناراحت ميشويم. اِ... اِ... ما يك عزيز را در چاه انداختيم. ميبينيم تو بزرگواري، شرمنده هستيم، فرمود: اتفاقاً من كنار شما غذا ميخورم، كيف ميكنم. براي اينكه وقتي مرا از چاه درآوردند، گفتند: يك بردهي بيسر و بيپايي است. معلوم نيست پدر و مادرش چه كسي است؟ الآن كه شما دور من هستيد، ميگويند: بابا يك كس و كاري داشته است. برادرهايي داشته است. پدري داشته است. اين يك فاميلي داشته است. من به شما افتخار ميكنم. با بودن اين الگو كجا ميرويم؟ كجا ميرويم؟ ميخواهيم چه كتاب اخلاقي بخوانيم؟ كدام عارف ميتواند براي ما اخلاق بگويد؟ من نميدانم اين سير و سلوكها كجا ميروند؟ عرفا كجا مردم را ميبرند؟ ما قرآن را كم داريم؟
روز فتح مكه، خوب در مكه خيلي پيغمبر را اذيت كردند. خاكستر سرش ريختند. شكمبهي شتر سرش انداختند. شاعر گفتند. ساحر گفتند. كاهن گفتند. مجنون گفتند. هرچه و هر كاري بود كردند. در خانهاش ريختند او را بكشند. كه حضرت علي را جاي خودش خواباند. همه بلايي سرش آوردند. سنگ بارانش كردند. روز فتح مكه مردم مكه گفتند: حالا ميخواهي چه كني؟ گفت: برادر من چه كرد؟ يوسف! گفتند: برادرت يوسف همه را بخشيد. گفت: همينطور كه يوسف يازده برادرش را بخشيد، من الآن تمام مردم مكه را در يك آن ميبخشم. الآن تمام مردم مكه را در يك آن ميبخشم. خوب با بودن چنين الگويي مثلاً ما ميخواهيم كجا برويم؟ كجا برويم؟
يك نمونه كسي بگويد كه يك كسي يك كاري كرده است، كه درجهي اعلايش در دين نيست.
تواضع در برابر مردم، بياعتنايي به فاسقان
رابطه بايد عاطفي باشد. سلام كنيم. ميگويند: بخيل كسي نيست كه پول ندهد. رييس بخيلها كسي است كه سلام نميكند. با هم مي نشينند ميگويد: نه او بايد به من سلام كند. آخر من فوق ليسانس هستم. او ديپلم است. اي بابا! من آيتالله هستم، اين حجة الاسلام است. اي بابا!من تاجر هستم. اين كارگر است. اي بابا! پيغمبر به بچهها سلام ميكرد. روي كرهي زمين آيا رهبري سراغ داريد كه به كوچولوها سلام كند جز پيغمبر! الگوي تربيتي ما بايد اينها باشند.
داريم كه سوارهها بر پيادهها سلام كنند. هركس مركبش گرانتر است، بر آنهايي كه ماشينشان ارزانتر است سلام كنند. چرا؟ براي اينكه اين تكبرش گرفته شود. چون آدمي كه سوار ماشين شيك ميشود و اسب خوب، يك غروري او را ميگيرد. ميگويد: براي اينكه غرورت را تنظيم كني، سلام عليك، سلام عليكم، بنز سوارها، به اين موتور گازيها سلام كنند. تا آن پزي كه از بنز بالا رفته است، با سلام بيايد پايين. تواضع است.
منتهي ميگويد: به آدم فاسق! به آدم رباخوار سلام نكن. چرا آنها؟ ميگويد: براي اينكه اين نهي از منكر است. وقتي سلامش نكردي، رباخوار راه ميرود و هيچ كس سلامش نميكند. ميفهمد غلط كرد. منحرف، فاسق هيچ كس سلامش نميكند. ما اگر اين افرادي كه بدحجاب در خيابان ميآيند، مردم تا نگاهش كردند چنين كند... اين ديگر فردا طبيعي بيرون ميآيد. اين، اين رقمي آمد كه نگاهش كني. وقتي شما نگاهش نكردي، فردا آرام بيرون ميآيد. فردا آرام بيرون ميآيد. طبيعي بيرون ميآيد.
رابطه بايد با احتياط باشد. گاهي وقتها آدم نميداند طرف چه كسي است؟ قرآن يك آيه دارد ميگويد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات/6) فاسق خبري آورد، تحقيق كن. آقا ماهوارهها گفتند. در اينترنت نوشته بود. خوب غلط كرده گفته است. از كجا راست گفته است؟ مگر هرچه ماهواره بود راست است؟ مگر هرچه اينترنت بود... در كتابها نوشته باشند. باسمه تعالي غلط نوشتند. غلط نوشتند. صرف اينكه يك چيزي چاپ شده است. آقا اين كتاب پنجاه بار چاپ شده است! دويست بار چاپ شود. مگر چاپخانه دروغ را راست ميكند؟ او چاپ ميكند، دروغ بدهي چاپ ميكند، راست هم بدهي... قرآن ميگويد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» اگر فاسق خبري آورد تحقيق كنيد. صرف اينكه حتي فلاني گفته است. قرآن نميگويد: «الذين يستمعون القائل» ميگويد: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْل» (زمر/18) حرف را بررسي كن. حرف درست است يا غلط؟ ممكن است گويندهاش يك آدم مهمي باشد. ولي حرفش غلط باشد.
دو نفر آدم عادل يك روز خانهي ما آمدند. دو نفر آدم عادل! گفتند: فلاني يك خانه دارد چند ميليارد كجا. من ديدم اين دو نفر عادل هستند. گفتم: اتفاقاً من تلفنش را دارم. تلفن كردم، الو سلام عليكم! ببخشيد آقا من دو تا مهمان عادل خانهام آمدهاند. مهمان با تقوا! ميگويند: شما يك چنين خانهاي داري. يك چنين قيمتي، يك چنين منطقهاي!گفت: والله روي كرهي زمين چيزي ندارم! نه خودم، نه زنم، نه بچههايم. والله ندارم. گفتم: آقا چه ميگوييد؟ گفتند: والله ما هم شنيديم. همينطور ميگويند. يادتان نرود. گفتند: ماه ديده شده است. فردا عيد فطر است؟ چه كسي ديده است؟ فلان استان. زنگ زدند امام جمعه گفت: بله فلان منطقه مشهور است كه ماه را ديدند. فلان منطقه رفتند، گفتند: مردم مسجد ماه را ديدند. رفتند پيش مردم مسجد، گفتند: مش عباس خادم ماه را ديده است. پيش مش عباس رفتند، ديدند اصلاً كور است. چشم ندارد چيزي را ببيند. (خنده حضار) مشهور است. ده بار چاپ شده است. در ماهواره است. اينترنت است. در روزنامهها نوشتند. من نمونههايي دارم كه يك چيزي را همه مينويسند و همه با هم دروغ ميگويند. اينطور نيست. اينطور نيست. ميگويند: زن يك دنده از مرد كمتر دارد. والله اينطور نيست. شما يك شب عمهات را بخوابان دندههايش را بشمار. (خنده حضار) دندههاي زن و مرد يكسان است. در ايران مشهور است سيزده نحس است. نخير سيزده نحس نيست. اميرالمؤمنين سيزده رجب به دنيا آمد. خلاصه شهرت و اينترنت و ماهواره و روزنامه دليل بر اين نيست كه حرف حرف درستي است.
خوب خدايا يك عقل و ايماني به ما بده ما حق را از باطل تشخيص بدهيم. ما را در فهم حق و باطل گرفتار موجهاي كاذب قرار نده. انشاءالله قسمت شود كربلا و كاظمين برويد. زيارت امام جواد(ع)، بعد از زيارت امام جواد(ع) اين دعا است. خدايا حق را حق ببينم تا پيروي كنم. من هم يك دعا مي كنم آمين بگوييد. خدايا ايماني به ما بده حق را حق ببينيم پيروي كنيم. باطل را باطل ببينيم دوري كنيم. ما را در فهم حق و باطل متحيّر قرار نده. تولد امام حسن مجتبي(ع) را تبريك ميگوييم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
|